♂♀ من و تو♂♀
نبودی و قلبم پر از نبودن هایت می شد... آنقدر پر که دیگر جایی برای زندگی نمی ماند... نبودی و واژه ها در نبودنت اشک می ریختند... آنقدر که تمام سطرهایم خیس غم می شد... نبودی و می خواستم صدایت کنم... اما نامت بهانه ای بود برای جاری شدن بغض بی تابم... حالا دیر آمدی... دیگر نه جایی در دلم داری...نه حرفی هستی برای شعرهایم...و نه بهانه ای برای اشک هایم...
نظرات شما عزیزان:
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
♥ پنج شنبه 12 دی 1392 ساعت 12:57 توسط ایدا: